عشق پارسی



درود

به وبلاگم خوش اومدین

امیدوارم لذت ببرین

فقط چند تا نکته:

اولا با لبخند وارد بشین

دوما از با شخصیت باشین

آخرین هم اینکه حتما نظر بدین

اینجا همه چی به ادبیات مربوطه

شعر،داستان،حکایت

و گفتار و سخنان بزرگان

اگه شما هم مطلبی داشتین

یا خواستین کتابی رو معرفی کنین

برام بفرستین تا تو صفحه اصلی بزارمش

دیگه برین لذت ببرین

نظر یادتون نره!!!

 


مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


جایتان خالی،چند روز پیش یارانه ی ما را قطع کردند.ما تا مدت ها فکر می کردیم یارانه همان رایانه است و برخی آن را اشتباه تلفظ می کنند.اما بعد فهمیدیم یارانه چیز خیلی خوبی است.البته رایانه هم خوب است ولی یارانه خیلی خیلی خوب است.چون تا قبل آنکه یارانه ی مان را قطع کنند پدرمان برایمان بستنی می خرید،اما الان هر وقت به او بگوییم می گوید کارد بخورد به شکمت.ما نمی ددانیم چرا کارد باید بخورد به شکممان،اما کارد خیلی خطرناک است و ما هم می ترسیم شکممان خونی شود.تازه خیلی هم تیز است.
برای همین تا اطلاع ثانوی این جمله را نمی گوییم.البته یارانه خیلی کم است و با آن خرج پوشک برادر کوچکمان هم در نمی آید اما از قدیم گفته اند مفت باشد،کوفت باشد.ما دوست داریم رئیس امور مالیات بشویم.همچنین دوست داریم بخوریم و بخوابیم و دیگر اینجا برای شما داستان نگوییم و تفت ندهیم.بعدش هم بگوییم ایران ایران دوست دارم،ولی بچه مو کانادا دنیا میارم. البته مافقط برای بازدید و پژوهش علمی به آنجا می رویم ولی یک دفعه به صورت کاملا ناخواسته و نا هماهنگ لک لک ها بچه مان را آنجا یهویی به دنیا می آورند.ما تا حالا کانادا نرفته ایم ولی نوشابه اش را دیروز با کله پاچه خورده ایم و خیلی خوشمزه بود.برای همین هم فکر می کنیم باید کانادا هم خیلی خوب باشد.تازه مسئولین مالیات می گویند ما از پولدار تر ها می گیریم و به کم پول تر ها می دهیم.ولی ما فکر می کنیم آنها هم مثل (دی بی) تو کلاه قرمزی اند.مثل او چپه حرف می زنند.یعنی از کم پول تر ها می گیرند و به پولدار تر ها می دهند.بعد هم از روی چهره شان میزان شادی و رضایت از زندگی را  در کل ایران میفهمیم و مردم ایران کاملا مردم رضایتمندی هستند و هیچ مشکلی نیست.یعنی توانایی هایی رو که ما داریم کسی دیگر به آن دست یابی پیدا نکرده است.مثل تغییر نکردن حتی قیمت ها،ثبات بازار و دلار،قیمت ثابتبنزین، هدف گیری و هماهنگی کاملا آگاهانه در پدافند هوایی،راستگویی و شفاف سازی و . شامل چندین موارد مقتدر و پیشرفت کشور سر افراز ایران.این ها تنها بخشی از قدرت های ما است.تازه ما خیلی بیشتر از آنها (دی بی) را دوست داریم و بهتر از آنها قایم باشک بازی می کنیم و زیر میز پول بگیریم.نمی دانیم چرا باید رفت زیر میز ولی شاید به خاطر اینکه هم پول بگیرند هم بازی کنند تا خوشحال شوند و آن موقع خانم منشی هم بیاید تا خاله بازی تکمیل شود.تازه ما خمس هم خیلی برایمان مهم است.برای همین یک پنجمش را خودمان بر مید داریم و بقیه اش را هم میدهیم به پولدار ها تا آنها هم خوشحال شوند و فقر ریشه کن شود.تازه ما اشتغال زایی هم می کنیم.مثلا همین حمید پسر خاله مان را یارانه بگیر می کنیم.ما قبلا فکر می کردیم یارانهذ بگیر ها مردمی اند که از دولت یارانه می گیرند ولی بعد فهمید یارانه بگیر ها کسانی هستند که رایانه را با یارانه اشتباه می گیرند و رایانه های مردم را می گیرند.البته ما خیلی زرنگ هستیم و قبل از آنکه آنها بیایند و رایانه ی مان را ببرند پدرمان رفت و آن را فروخت و زد به خرج و مخارج زندگی.ولی بعضی از دوستانم گفته اند رایانه ها یشان یک دفعه یهویی غیب شده است!وقتی هم از پدرشان پرسیدند پدرشان گفته هاپو بردش.ما از بعضی مسئولین مالیات و یارانه بگیر ها خیلی بدمان می آید.الان توی دلمان یه حرف خیلی زشت بهشان زدیم.یک فحش دیگر هم به آنها دادیم که این یکی خیلی زشت تر از آن بود.ما خیلی ناراحتیم چون تا اطلاع ثانوی بستنی نمی خوریم و تازه رایانه ی مان هم نیست که وقتی پدر و مادرمان نیستند کانتر بازی کنیم و به ریش پدرمان بخندیم.البته پدرمان ریش ندارد.یعنی دارد ولی ریش هایش را میزند.

از این نوشته نتیجه می گیریم که مسئول مالیات بودن شغل خیلی خوبی است و کلی پولدار می شویم.البته پدرمان می گوید ت کثیف است ولی ما قبلش دستانمان را با آب و صابون می شوریم تا دستمان کثیف نباشد و کرونا هم نگیریم.پایان.

البته نه،ما یک فحش دیگر هم توی دلمان به آن بعضی مسئولین مالیات دادیم.

حالا پایان.


درود

به وبلاگم خوش اومدین

امیدوارم لذت ببرین

فقط چند تا نکته:

اولا با لبخند وارد بشین

دوما از با شخصیت باشین

سوما کپی کردن کاملا ممنوعه

مگه اینکه منبع رو ذکر کنید

آخرین هم اینکه حتما نظر بدین

بیشتر مطالب توی وبلاگ

از قبیل شعر و متن انشا گونه

نوشته های خودم هستش

و واسش زحمت زیادی کشیده شده

به همین دلیل کپی کردن

بدون ذکر منبع ممنوعه!!!

اگه شما هم مطلبی داشتین

یا خواستین کتابی رو معرفی کنین

برام بفرستین تا تو صفحه اصلی بزارمش

دیگه برین لذت ببرین

نظر یادتون نره!!!

 


۲۲ بهمن،سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مبارک باد!!!

شاید همه ی ما الان از ت و دولت و وضعیت جامعه ناراضی باشیم و حتی مجبور نیستیم بریم راهپیمایی و شعار بدیم ولی.

*** زنده باد ایران ***

*** ایرانی ام ***

(((معراجی ها.)))

 

یه پلاک که بیرون زده از دل خاک

روی اون اسمیه از یه جوون

یه پلاک از دل خاک

یه پوتین فقط مونده از یه جوون که خوابید روی مین

استخون یه کلاه با یه عکس وصیت نامه ی غرق خون

یه جوون که پدر شد و پر زد و دخترکش رو ندید

دختری که پدر رو ندید و آغوش پدر نچشید

یه پدر بیست و چند ساله چند ماهه چشماشو دوخته به در

مادری منتظر واسه دیدن قامت و روی پسر

یه پلاک از دل خاک

عشق یعنی یه پلاک که زده بیرون از دل خاک

عشق یعنی یه شهید با لبای تشنه سینه چاک

عشق یعنی یه جوون یه جوون بی نام و نشون

عشق یعنی یه نماز با وضو گرفتن توی خون

عشق یعنی انتظار تو دل مادر بیقرار

چشم تر مونده به راه واسه ی نشونه یه مزار

عشق یعنی یه پدر که شبو بیداره تا سحر

عشق یعنی یه خبر ، خبر یه مفقودالاثر

یه پلاک که بیرون زده از دل خاک

روی اون اسمیه از یه جوون

یه پلاک از دل خاک

یه پلاک

 

(((امیر تیموری)))


جایتان خالی،چند روز پیش یارانه ی ما را قطع کردند.ما تا مدت ها فکر می کردیم یارانه همان رایانه است و برخی آن را اشتباه تلفظ می کنند.اما بعد فهمیدیم یارانه چیز خیلی خوبی است.البته رایانه هم خوب است ولی یارانه خیلی خیلی خوب است.چون تا قبل آنکه یارانه ی مان را قطع کنند پدرمان برایمان بستنی می خرید،اما الان هر وقت به او بگوییم می گوید کارد بخورد به شکمت.ما نمی دانیم چرا کارد باید بخورد به شکممان،اما کارد خیلی خطرناک است و ما هم می ترسیم شکممان خونی شود.تازه خیلی هم تیز است.
برای همین تا اطلاع ثانوی این جمله را نمی گوییم.البته یارانه خیلی کم است و با آن خرج پوشک برادر کوچکمان هم در نمی آید اما از قدیم گفته اند مفت باشد،کوفت باشد.ما دوست داریم رئیس امور مالیات بشویم.همچنین دوست داریم بخوریم و بخوابیم و دیگر اینجا برای شما داستان نگوییم و تفت ندهیم.بعدش هم بگوییم ایران ایران دوست دارم،ولی بچه مو کانادا دنیا میارم. البته مافقط برای بازدید و پژوهش علمی به آنجا می رویم ولی یک دفعه به صورت کاملا ناخواسته و نا هماهنگ لک لک ها بچه مان را آنجا یهویی به دنیا می آورند.ما تا حالا کانادا نرفته ایم ولی نوشابه اش را دیروز با کله پاچه خورده ایم و خیلی خوشمزه بود.برای همین هم فکر می کنیم باید کانادا هم خیلی خوب باشد.تازه مسئولین مالیات می گویند ما از پولدار تر ها می گیریم و به کم پول تر ها می دهیم.ولی ما فکر می کنیم آنها هم مثل (دی بی) تو کلاه قرمزی اند.مثل او چپه حرف می زنند.یعنی از کم پول تر ها می گیرند و به پولدار تر ها می دهند.بعد هم از روی چهره شان میزان شادی و رضایت از زندگی را  در کل ایران میفهمیم و مردم ایران کاملا مردم رضایتمندی هستند و هیچ مشکلی نیست.یعنی توانایی هایی رو که ما داریم کسی دیگر به آن دست یابی پیدا نکرده است.مثل تغییر نکردن قیمت ها،ثبات بازار و دلار،قیمت ثابت بنزین، هدف گیری و هماهنگی کاملا آگاهانه در پدافند هوایی،راستگویی و شفاف سازی و . شامل چندین موارد مقتدر و پیشرفت کشور سر افراز ایران.این ها تنها بخشی از قدرت های ما است.تازه ما خیلی بیشتر از آنها (دی بی) را دوست داریم و بهتر از آنها قایم باشک بازی می کنیم و زیر میز پول بگیریم.نمی دانیم چرا باید رفت زیر میز ولی شاید به خاطر اینکه هم پول بگیرند هم بازی کنند تا خوشحال شوند و آن موقع خانم منشی هم بیاید تا خاله بازی تکمیل شود.تازه ما خمس هم خیلی برایمان مهم است.برای همین یک پنجمش را خودمان بر می داریم و بقیه اش را هم میدهیم به پولدار ها تا آنها هم خوشحال شوند و فقر ریشه کن شود.تازه ما اشتغال زایی هم می کنیم.مثلا همین حمید پسر خاله مان را یارانه بگیر می کنیم.ما قبلا فکر می کردیم یارانه بگیر ها مردمی اند که از دولت یارانه می گیرند ولی بعد فهمیدیم یارانه بگیر ها کسانی هستند که رایانه را با یارانه اشتباه می گیرند و رایانه های مردم را می گیرند.البته ما خیلی زرنگ هستیم و قبل از آنکه آنها بیایند و رایانه ی مان را ببرند پدرمان رفت و آن را فروخت و زد به خرج و مخارج زندگی.ولی بعضی از دوستانم گفته اند رایانه ها یشان یک دفعه یهویی غیب شده است!وقتی هم از پدرشان پرسیدند پدرشان گفته هاپو بردش.ما از بعضی مسئولین مالیات و یارانه بگیر ها خیلی بدمان می آید.الان توی دلمان یه حرف خیلی زشت بهشان زدیم.یک فحش دیگر هم به آنها دادیم که این یکی خیلی زشت تر از آن بود.ما خیلی ناراحتیم چون تا اطلاع ثانوی بستنی نمی خوریم و تازه رایانه ی مان هم نیست که وقتی پدر و مادرمان نیستند کانتر بازی کنیم و به ریش پدرمان بخندیم.البته پدرمان ریش ندارد.یعنی دارد ولی ریش هایش را میزند.

از این نوشته نتیجه می گیریم که مسئول مالیات بودن شغل خیلی خوبی است و کلی پولدار می شویم.البته پدرمان می گوید ت کثیف است ولی ما قبلش دستانمان را با آب و صابون می شوریم تا دستمان کثیف نباشد و کرونا هم نگیریم.پایان.

البته نه،ما یک فحش دیگر هم توی دلمان به آن بعضی مسئولین مالیات دادیم.

حالا پایان.


جایتان خالی،چند روز پیش یارانه ی ما را قطع کردند.ما تا مدت ها فکر می کردیم یارانه همان رایانه است و برخی آن را اشتباه تلفظ می کنند.اما بعد فهمیدیم یارانه چیز خیلی خوبی است.البته رایانه هم خوب است ولی یارانه خیلی خیلی خوب است.چون تا قبل آنکه یارانه ی مان را قطع کنند پدرمان برایمان بستنی می خرید،اما الان هر وقت به او بگوییم می گوید کارد بخورد به شکمت.ما نمی دانیم چرا کارد باید بخورد به شکممان،اما کارد خیلی خطرناک است و ما هم می ترسیم شکممان خونی شود.تازه خیلی هم تیز است.
برای همین تا اطلاع ثانوی این جمله را نمی گوییم.البته یارانه خیلی کم است و با آن خرج پوشک برادر کوچکمان هم در نمی آید اما از قدیم گفته اند مفت باشد،کوفت باشد.ما دوست داریم رئیس امور مالیات بشویم.همچنین دوست داریم بخوریم و بخوابیم و دیگر اینجا برای شما داستان نگوییم و تفت ندهیم.بعدش هم بگوییم ایران ایران دوست دارم،ولی بچه مو کانادا دنیا میارم. البته مافقط برای بازدید و پژوهش علمی به آنجا می رویم ولی یک دفعه به صورت کاملا ناخواسته و نا هماهنگ لک لک ها بچه مان را آنجا یهویی به دنیا می آورند.ما تا حالا کانادا نرفته ایم ولی نوشابه اش را دیروز با کله پاچه خورده ایم و خیلی خوشمزه بود.برای همین هم فکر می کنیم باید کانادا هم خیلی خوب باشد.تازه مسئولین مالیات می گویند ما از پولدار تر ها می گیریم و به کم پول تر ها می دهیم.ولی ما فکر می کنیم آنها هم مثل (دی بی) تو کلاه قرمزی اند.مثل او چپه حرف می زنند.یعنی از کم پول تر ها می گیرند و به پولدار تر ها می دهند.بعد هم از روی چهره شان میزان شادی و رضایت از زندگی را  در کل ایران میفهمیم و مردم ایران کاملا مردم رضایتمندی هستند و هیچ مشکلی نیست.یعنی توانایی هایی رو که ما داریم کسی دیگر به آن دست یابی پیدا نکرده است.مثل تغییر نکردن قیمت ها،ثبات بازار و دلار،قیمت ثابت بنزین، هدف گیری و هماهنگی کاملا آگاهانه در پدافند هوایی،راستگویی و شفاف سازی و . شامل چندین موارد مقتدر و پیشرفت کشور سر افراز ایران.این ها تنها بخشی از قدرت های ما است.تازه ما خیلی بیشتر از آنها (دی بی) را دوست داریم و بهتر از آنها قایم باشک بازی می کنیم و زیر میز پول بگیریم.نمی دانیم چرا باید رفت زیر میز ولی شاید به خاطر اینکه هم پول بگیرند هم بازی کنند تا خوشحال شوند و آن موقع خانم منشی هم بیاید تا خاله بازی تکمیل شود.تازه ما خمس هم خیلی برایمان مهم است.برای همین یک پنجمش را خودمان بر می داریم و بقیه اش را هم میدهیم به پولدار ها تا آنها هم خوشحال شوند و فقر ریشه کن شود.تازه ما اشتغال زایی هم می کنیم.مثلا همین حمید پسر خاله مان را یارانه بگیر می کنیم.ما قبلا فکر می کردیم یارانه بگیر ها مردمی اند که از دولت یارانه می گیرند ولی بعد فهمیدیم یارانه بگیر ها کسانی هستند که رایانه را با یارانه اشتباه می گیرند و رایانه های مردم را می گیرند.البته ما خیلی زرنگ هستیم و قبل از آنکه آنها بیایند و رایانه ی مان را ببرند پدرمان رفت و آن را فروخت و زد به خرج و مخارج زندگی.ولی بعضی از دوستانم گفته اند رایانه ها یشان یک دفعه یهویی غیب شده است!وقتی هم از پدرشان پرسیدند پدرشان گفته هاپو بردش.ما از بعضی مسئولین مالیات و یارانه بگیر ها خیلی بدمان می آید.الان توی دلمان یه حرف خیلی زشت بهشان زدیم.یک فحش دیگر هم به آنها دادیم که این یکی خیلی زشت تر از آن بود.ما خیلی ناراحتیم چون تا اطلاع ثانوی بستنی نمی خوریم و تازه رایانه ی مان هم نیست که وقتی پدر و مادرمان نیستند کانتر بازی کنیم و به ریش پدرمان بخندیم.البته پدرمان ریش ندارد.یعنی دارد ولی ریش هایش را میزند.

از این نوشته نتیجه می گیریم که مسئول مالیات بودن شغل خیلی خوبی است و کلی پولدار می شویم.البته پدرمان می گوید ت کثیف است ولی ما قبلش دستانمان را با آب و صابون می شوریم تا دستمان کثیف نباشد و کرونا هم نگیریم.پایان.

البته نه،ما یک فحش دیگر هم توی دلمان به آن بعضی مسئولین مالیات دادیم.

حالا پایان.


احتمالا خیلی از ما ایرانی ها و حتی برخی کشور های دیگر،نام زرتشت را شنیده ایم.زرتشت پیامبر سرزمین جاوید ایران و دین زرتشتی پیام و هدایت اوست که حدودا بیشتر ما از دوره هخامنشیان آن را می شناسیم.

حال بد نیست پیامبر سرزمینمان و در اصل متعلق به همه جای جهان را بیشتر بشناسیم.

 

نام : زرتشت (زردشت) به معنای دارای شتر زرین.

نام پدر : پوروشسب

نام مادر : دوغدو

محل تولد : احتمالا خوارزم و به نقلی دیگر بلخ

لقب : پیامبر ایرانی

 

نام زرتشت به معنای دارای شتر زرد یا زرین است.در آن زمان به دلیل بهره ی زیاد جانداران اسامی بسیاری به نام های حیوانات انتخاب می شد.مثلا پوروشسب (پدر زرتشت) به معنای دارنده ی اسب سیاه و دوغدو (مادر زرتشت) به معنای دوشنده گاو است.درباره محل تولد زرتشت بحث های زیادی وجود دارد.در سروده ها و گفته های زرتشت در اثار مکتوب اشاره دارد که آغاز کارش در خوارزم بوده و بعد از آن به بلخ رفته است.ما هم در اینجا گفته ی خود زرتشت را مستند می دانیم و خوارزم احتمال بیشتری دارد.

 

 


برخی آدم ها به یک دلیل از مسیر زندگی ما می گذرند

تا به ما درس هایی بیاموزند

که اگر می ماندند،هرگز یاد نمی گرفتیم.

 

(( خسرو شکیبایی))

 

یک سیب از درخت افتاد،

جهان از قانون جاذبه با خبر شد

میلیون ها جسد افتاد،

ولی بشر معنای انسانیت را درک نکرد.

 

((چارلی چاپلین))


درود

ممنونم از اینکه از وبلاگم بازدید می کنید

امیدوارم لذت ببرید

این وبلاگ درباره ی ادبیات است.

شامل شعر،سخنان بزرگان،داستان کوتاه و.

برخی آثار از قبیل شعر ها و داستان های کوتاه

نوشته ی بنده حقیر است.به همین دلیل

لطف کنید بدون ذکر منبع این مطالب را کپی نکنید

و در آخر لطفا نظر یادتان نرود.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها